صدای زندگی (فیلمنامه 100ثانیه‌ای)

زمان: حدود ۱۰۰ ثانیه
ژانر: درام / واقع‌گرا
مکان: خانه‌ای ساده در تهران

[ثانیه ۰–۵]

تصویر: نمای بسته از موزاییک‌های فرش
صدا: آهنگ کودکانه: «تو حوض خونۀ ما، ماهی‌های رنگارنگ…»
برش: کف پاهای مادر و دختر روی فرش.

[ثانیه ۵–۶۰]

دوربین بالا می‌آید. مادر و دختر هر دو در حالت پلانک‌ هستند.
دختر یک‌هو روی زمین می‌افتد، نفس‌زنان: من دیگه نمی‌تونم. (به ساعتش نگاه می‌کند و بلند می‌شمارد) ۴۵… ۴۶… ۵۱… ۵۵… ۵۷… ۵۸… ۶۰. واووو! آفرین. من فقط ۴۰ثانیه تونستم.
مادر هم روی زمین دراز می‌کشد: ما تو باشگاه سه‌تا ۵۰تایی می‌ریم. بینش ۵ثانیه استراحت (مکث کوتاه) حالا بریم یه بالاسانا.
هر دو به حالت کودک می‌روند، زانوها زیر بدن، دست‌ها جلو، پیشانی روی فرش.

[ثانیه ۶۰–۷۵]

آهنگ «لیلا» از منصور شروع به پخش می‌کند. 
در گوشه تصویر، پسر بچه‌ای با رفتارهای اوتیستیک روی مبل نشسته است، در حال بازی با کارت‌های حیوانات. هر کارت را داخل دستگاهی می‌گذارد، صدای حیوان پخش می‌شود.
پسر به سمت دختر (مادر خودش) نگاه می‌کند و نامفهوم می‌گوید: آهَنگ؟

[ثانیه ۷۵–۸۵]

دختر می‌نشیند، لبخند می‌زند.
دختر: الان می‌آد عزیزم.
دستش را دراز می‌کند تا آهنگ بعدی را از موبایل بزند.

[ثانیه ۸۵–۱۰۰]

در لحظه‌ای که موسیقی قطع شده، سکوتی کوتاه حکم‌فرما می‌شود. ناگهان صدای شلیک از دور شنیده می‌شود. هر سه به سمت پنجره برمی‌گردند.
در همان لحظه، آهنگ کودکانه‌ای شروع می‌شود:
 «پسر عمر و نفس، عزیز جونه/باهوش و شجاع و مهربونه…»
پسر دوباره مشغول بازی می‌شود و کارت جدیدی در دستگاه می‌گذارد.


دوربین به سمت پنجره می‌چرخد. هوا تاریک است. در آسمان شب، نورهای قرمز شلیک دیده می‌شود. صدای انفجار دوردست با موسیقی کودکانه مخلوط می‌شود. تصویر محو و صفحه سیاه می‌شود. صدای موسیقی ادامه دارد.

روی صفحه نوشته می‌شود:

«در جریان جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل،
هیچ آژیری به صدا درنیامد،
هیچ پناهگاهی فراهم نشد،
و هیچ اعلانی برای تخلیۀ تهران نبود.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست‌های پیشنهادی

شبکه‌های اجتماعی